مهدی بازرگان
۴۱اُمین نخستوزیر ایران (۱۳۵۷–۱۳۵۸) / From Wikipedia, the free encyclopedia
مهدی بازرگان تبریزی[persian-alpha 2] (۱۲۸۶ – ۳۰ دی ۱۳۷۳)[6] سیاستمدار ایرانی بود که از ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸ بهعنوان چهل و یکمین نخستوزیر ایران فعالیت کرد. او عضو جبهه ملی ایران، از مؤسسان حزب نهضت آزادی ایران، استاد دانشگاه، پژوهشگر قرآن، و از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳ نمایندهٔ مجلس شورای اسلامی بود. او نخستین دانشیار دانشگاه تهران بود و مدتی بعد استاد و به مدت شش سال رئیس دانشکده فنی دانشگاه تهران شد.[7]
مهدی بازرگان | |||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
نمایندهٔ مجلس شورای اسلامی | |||||||||||||||||||
دوره مسئولیت ۷ خرداد ۱۳۵۹ – ۶ خرداد ۱۳۶۳ | |||||||||||||||||||
حوزه انتخاباتی | تهران، ری و شمیران | ||||||||||||||||||
اکثریت | ۱٬۴۴۷٬۳۱۶ (۶۷٫۸٪) | ||||||||||||||||||
چهل و یکمین نخستوزیر ایران | |||||||||||||||||||
دوره مسئولیت ۱۵ بهمن ۱۳۵۷[persian-alpha 1] – ۱۵ آبان ۱۳۵۸ | |||||||||||||||||||
رهبر | سید روحالله خمینی | ||||||||||||||||||
پس از | شاپور بختیار | ||||||||||||||||||
پیش از | محمدعلی رجایی | ||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||
اطلاعات شخصی | |||||||||||||||||||
زاده | مهدی بازرگان تبریزی[persian-alpha 2] ۱۲۸۶ تهران، ایران[3] | ||||||||||||||||||
درگذشته | ۳۰ دی ۱۳۷۳ (۸۶–۸۷ سال) زوریخ، سوئیس[4] | ||||||||||||||||||
آرامگاه | قم، ایران | ||||||||||||||||||
حزب سیاسی | نهضت آزادی ایران (۱۳۷۳–۱۳۴۰) | ||||||||||||||||||
دیگر عضویتهای سیاسی | جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران (۱۳۶۹–۱۳۶۴)گروه همنام (۱۳۵۹–۱۳۵۸)جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر (۱۳۶۰–۱۳۵۶)انجمن اسلامی مهندسین (۱۳۷۳–۱۳۳۶)نهضت مقاومت ملی (۱۳۳۹–۱۳۳۲)جبهه ملی ایران (۱۳۴۰–۱۳۲۸)حزب ایران (۱۳۲۵–۱۳۲۰) | ||||||||||||||||||
همسر(ان) | ملک طباطبایی (ا. ۱۳۱۸) | ||||||||||||||||||
فرزندان | ۵، شامل عبدالعلی و فرشته[5] | ||||||||||||||||||
محل تحصیل | دبیرستان ژرژ کلمانسودانشکده مرکزی پاریس | ||||||||||||||||||
هیئت دولت | دولت موقت بازرگان | ||||||||||||||||||
امضا |
بازرگان با تشکیل دولت محمد مصدق وارد فعالیت سیاسی شد. وی به عنوان معاون وزیر فرهنگ کابینه اول مصدق و سپس توسط مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت بهعنوان رئیس هیئت خَلعِ یَد در صنعت نفت انتخاب شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد، فعالیتهای سیاسی بازرگان گسترش یافت. وی به همراه سید رضا زنجانی داریوش فروهر و سید محمود طالقانی اقدام به تأسیس نهضت مقاومت ملی کردند.[8][9] بازرگان به همراه اللهیار صالح، باقر کاظمی، غلامحسین صدیقی و کریم سنجابی، از مؤسسان جبههٔ ملی دوم بود[8] و کمی بعد با تأیید مصدق[persian-alpha 3] و با همراهی یدالله سحابی و طالقانی اقدام به تأسیس نهضت آزادی کرد.
تشکیل نهضت آزادی به علت اختلافاتی بود که در جبههٔ ملی بین بازرگان و افرادی دیگر پیش آمده بود و مصدق نیز جانب بازرگان را گرفت.[10] سران وقت جبههٔ ملی با عضویت نهضت آزادی مخالفت کردند و بازرگان و سحابی و طالقانی به صورت عضو منفرد در جبهه ملی ماندند و در کنگرهٔ جبهه ملی حضور داشتند. بعد از این که مصدق به مخالفت با برخی سیاستها تصمیم گرفت جبهه ملی را مجدداً سازماندهی کند، چهار حزب نهضت آزادی، جامعهٔ سوسیالیستها، حزب ملت ایران و حزب مردم ایران، جبهه ملی سوم را تحت رهبری مصدق تشکیل دادند، اما توسط ساواک سرکوب شدند و پس از آن نیز مصدق درگذشت.[11]
در آستانهٔ پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، بازرگان به عنوان نخستوزیر ایران و رئیس دولت موقت معرفی شد. دولت موقت همهپرسی جمهوری اسلامی و انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی را برگزار کرد. پس از تصرف سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸، به دلیل اختلافهایی که با سید روحالله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی، و حزب جمهوری اسلامی به رهبری سید محمد بهشتی داشت،[12] به همراه کابینه دولت موقت، از نخستوزیری استعفا کرد. یکی از این اختلافات بر سر مسئلهٔ ولایت فقیه بود که بازرگان و اعضای دولت او[نیازمند منبع] با آن مخالف بودند و برای جلوگیری از تصویب آن، دولت بازرگان قصد انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی را نیز داشتند.[13] اکثریت قاطع مجلس در اختیار ائتلاف به فرمان بود و نهضت آزادی در آن انتخابات توفیق چندانی نیافتهبود. اما خمینی در مقابل انحلال مجلس واکنش نشان داد و با آن مخالفت کرد.[14] اکثر وزرای دولت بازرگان را اعضای نهضت آزادی و جبههٔ ملی تشکیل میدادند و این موضوع نیز یکی دیگر از اختلافات بود.
بازرگان در سال ۱۳۶۴ برای انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد که این اقدام او از جانب مردم حمایت شد،[15] اما شورای نگهبان صلاحیت او را تأیید نکرد.[16] او از معدود سیاستمدارانی بود که پس از آزادسازی خرمشهر، با ادامهٔ جنگ ایران و عراق مخالفت کرده بود. وی در سال ۱۳۶۷ در نامهای به خمینی، یادآور شد که نهضت آزادی از سالها پیش مخالف ادامهٔ جنگ بوده و سپس مشکلاتی که ادامهٔ جنگ به وجود آورده را ذکر کردهبود و ادامهٔ جنگ را عامل نابودی نامیده بود.[17] از فعالان انجمن اسلامی دانشجویان در دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز بود.[18][19][20] در زمان نخستوزیری خود نیز با وجود مخالفت با ولایت فقیه، خواستار جدایی دین از دولت نبود. اما در سالهای آخر عمر خود تغییر عقیده داد و از آن حمایت کرد.[21][22]