زبانشناسی تطبیقی
From Wikipedia, the free encyclopedia
زبانشناسی تطبیقی یا زبانشناسی همسنجشی (به انگلیسی: Comparative linguistics) یکی از شاخههای عمده در زبانشناسی تاریخی است که به همسنجی زبانها بهمنظور اکتشاف و استخراج نزدیکیها و خویشاوندیهای آنها در طول تاریخ میپردازد. زبانشناسی تطبیقی (و یا در اصل واژهشناسی تطبیقی) شاخهای از علم زبانشناسی تاریخی است که مقایسهٔ زبانها را برای کشف ارتباطات تاریخی آنها انجام میدهد.
ارتباطات تکوینی متضمن مبدأ مشترک یا زبان اولیه است. هدف زبانشناسی تطبیقی این است که ساختار خویشاوندی زبانها را ایجاد و زبان اولیه را بازسازی کند و همچنین تغییراتی را که منجر به پیدایش زبانهای امروزی شده، کشف کند. برای ایجاد تمایز میان زبانهای بازسازیشده و زبانهای موجود، زبانشناسی تطبیقی هر صورتی را که از متون باقیمانده بدست نیامده با علامت ستاره مشخص میکند. روشهایی برای طبقهبندی زبانها بهوجود آمدهاند که گسترهای از تحقیقات ساده تا آزمودن فرضیههای رایانهای را دربرمیگیرند. چنین روشهایی فرایندی طولانی را برای رسیدن به این مرحله میپیمایند.
راهکارهای اصلی در زبانشناسی تطبیقی مقایسهٔ نظامهای واجشناسی، تاریخ تحول واژگان، دستور زبان و واژگان دو یا چند زبان است. در اصل، هر تفاوت میان دو زبان مشابه باید تا حد امکان قابل توضیح باشد و الگوی تغییرات سیستمی آنها ثابت باشد. حتی ممکن است مقایسه محدودتر شود، برای مثال تنها در سطح واژگان صورت پذیرد. در برخی روشها ممکن است زبان اولیه بازسازی شود. اگرچه زبان اولیهٔ بازسازیشده بهوسیلهٔ روشهای تطبیقی فرضی است، اما دارای قدرت پیشبینی است.
طرح فردینان دو سوسور مبنی بر این بود که زبانهای هندواروپایی دارای نوع خاصی از صامتها است که در زبانهای غیر هندواروپایی یافت نمیشود. اکتشافات مربوط به زبان هیتی، از زبانهای هندواروپایی در آناتولی، نیز از این طرح حمایت کرد. وی ثابت کرد صامتهایی که سوسور از آنها نام برده تنها در محدودهای که وی پیشبینی کرده بود به کار میرفتهاند.
از آنجایی که منشأ مشترک زبانها بسیار قدیمی است و اشتراکات آنها به زمانهای بسیار دور باز میگردد، استفاده از زبانشناسی تطبیقی عملی نیست. به صورت ویژه، تلاش در جهت مرتبط ساختن دو زبان اولیهٔ بازسازیشده با استفاده از روشهای زبانشناسی تطبیقی نتایج چندان قابل پذیرشی بهدست نمیدهد. این روش همچنین در رفع ابهام در مشخص کردن زیرمجموعهها و نتایج متفاوتی که دانشمندان مختلف بهدست میآورند خوب عمل نمیکند. برای این مورد میتوان نتایجی را که در مورد زبانهای هندواروپایی بهدست آمده ذکر کرد. تعدادی از روشهایی که بر اساس تحلیلهای آماری واژگان شکل گرفتهاند تلاش دارند تا بر این محدودیت غلبه کنند. برخی از این روشها ریشههای واژگان دو زبان را باهم مقایسه میکنند و برخی دیگر تنها از شباهتهای واژگانی استفاده میکنند. اساس نظری چنین روشهایی این است که واژگان دو زبان را میتوان بدون بازسازی کامل زبانها بررسی کرد. در این شیوه واژگان به اندازهٔ کافی باهم مقایسه میشوند تا شباهتها بهدست آید؛ بنابراین از واژگان زبان تنها برای مقایسهٔ دو زبان استفاده میشود و نه بازسازی زبان اولیه.