جنگ جانشینی اتریش
From Wikipedia, the free encyclopedia
جنگ جانشینی اتریش (به آلمانی: Österreichischer Erbfolgekrieg) با مرگ ناگهانی کارل ششم، امپراتور مقدس روم در ۲۰ اکتبر ۱۷۴۰ و بر تخت نشستن دخترش ماریا ترزا و مخالفت امرای انتخابگر امپراتوری مقدس روم با وی و به مدت هشت سال (دسامبر ۱۷۴۰-اکتبر ۱۷۴۸) به طول انجامید.
جنگ جانشینی اتریش | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جنگهای پروس و اتریش و رقابت فرانسه و هابسبورگ | |||||||
| |||||||
طرفهای درگیر | |||||||
|
| ||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||
|
|
علل جنگ میان انگلیس و اسپانیا، مسائل بازرگانی بود؛ انگلیسیها به کار قاچاق با آمریکای جنوبی مشغول بودند و اسپانیائیها برای جلوگیری از این عمل با آنها سختگیری میکردند. سرانجام دولت انگلیس در سال ۱۷۳۹ اعلان جنگ داد و فرانسه به عنوان متحد اسپانیا وارد جنگ شد. در این موقع امپراتور، کارل ششم که فقط یک دختر به نام ماریا ترز داشت تمام تلاش خود را صرف این میکرد که او را وارث و جانشین خود در اتریش، بوهم و مجارستان نماید و این امر به وسیله فرمانی که به تصویب شورای آلمان و تأیید اغلب کشورهای اروپائی رسید، عملی شد. لیکن در سال ۱۷۴۰، یعنی هنگامی که کارل ششم درگذشت، زمامداران اروپائی قول و قرار خویش را از یاد بردند و فریدریش دوم، پادشاه پروس، پیش از همه وارد جنگ شد و سیلزی را گرفت. این عمل مقدمهٔ ایجاد اتحادیهای شامل پروس، زاکسن، بایرن، فرانسه، اسپانیا و ساردنی بود و حال آنکه اتریش، جز بریتانیا به همراه انتخابگرنشین هانوفر و جمهوری هلند متحدی نداشت.
در ابتدا به نظر میرسید که کار اتریش یکسره شده باشد چون پروسیها که در مولویتز فاتح شده بودند سراسر خاک سیلزی را گرفته و یک سپاه مشترک فرانسوی-بایرنی داخل بوهم شده، پراگ را به تصرف درآوردند. ماریا ترز با پشتکار و مهارت فوقالعادهای به فعالیت پرداخت و پس از آنکه مجارستانیها را که بیطرف مانده بودند با خود همداستان کرد، با فریدریش دوم جداگانه صلح کرد و سیلزی را در اختیار او گذاشت، ولی پس از این مصالحه به بایرن حمله برد و فرانسویان را واداشت تا در بحبوحهٔ سرمای زمستان، بوهم را تخلیه کنند. در همین احوال شاهزاده انتخابگر بایرن، با عنوان کارل هفتم به امپراتوری اعلام و دست خاندان هابسبورگ از امپراتوری کوتاه شده بود، منتهی این پیشرفتهای سیاسی نمیتوانست شکست نظامی را جبران نماید. فرانسویان ناچار از آلمان دست کشیده به کنارههای رن عقب نشستند. اساس اتحادیهای که در فوق به آن اشاره شد، نه تنها بر اثر کنارهگیری پروس بلکه در نتیجهٔ پیمانشکنی زاکسن و ساردنی که با اتریش همدست شده بودند، از هم پاشید.
فریدریش دوم که از پیشرفتهای اتریش ناراحت شده بود، اقدام به جنگ کرد و پس از تصرف بوهم و زاکسن، سه مرتبه دشمنان خود را شکست داد. فرانسویها، به فرماندهی موریس دوساکس به هلند اتریش (بلژیک) حمله برده و اتریشیها و انگلیسیها را در فونتنوا شکست داده، سپس فلاندر را تصرف کردند. در ایتالیا، فرانسویها و اسپانیائیها، پمون و میلان را گرفته، ژنو را به اتحاد با خود واداشتند. اتریش مجدداً به زحمت افتاد ولی بزودی دورهٔ تازهای برای پیشرفت آغاز شد چون با مرگ کارل هفتم، فرانسیس دولورن دوک لورن و شوهر ماری ترزا با عنوان فرانتس یکم به مقام امپراتور مقدس روم رسید و زمام امپراتوری مجدداً به دست خاندان هابسبورگ افتاد. از طرف دیگر فریدریش برای بار دوم با عقد صلح جداگانهای، سیلزی را تصرف کرد؛ بنابراین اتریشیها و سپاهیان ساردنی، قوای دشمن را از میلان بیرون رانده، ژنو را تصرف کرده و پروانس را در خطر هجوم قرار دادند. این پیشرفتها در هلند اتریش با شکستهایی جبران شد به این معنی که فرانسویها در جنگهای روکو و لافلد پیش بردند و سراسر هلند اتریش را به تصرف درآوردند.
در دریا و در مستعمرات عملیات نظامی مهمی انجام نگرفت؛ انگلیسیها در کانادا به چند پیروزی نائل شده ولی فرانسویان، مدرس را از چنگ آنها بیرون آوردند.
طرفین که از جنگ خسته شده بودند در سال ۱۷۴۸ به صلح اکس لاشاپل رضایت دادند. به موجب این معاهده، اتریش، پارما و پیاچنزا را به اسپانیا واگذاشت، ولی تغییرات ارضی مهم دیگری صورت نگرفت. به این ترتیب، جنگی که هشت سال طول کشیده بود، تغییر مختصری در وضع اروپا داد. در این جنگ نیروی پایداری اتریش و سیاست ناشیانه فرانسه که بدون تحصیل امتیازی، پیروز شده بود به ثبوت رسید، اساس برتری و تفوق انگلیس در نتیجهٔ این جنگ سست و متزلزل شد ولی قدرت نظامی و مهارت دیپلماتیک پروس آشکار گشت و از این پس، این دولت با وجود کمی وسعت خاک خود، در شمار یکی از دولتهای بزرگ درآمد.